بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

دوستی یا دشمنی... ادامه ی داستان

با تلاش دوباره ولی سخت تر با هم دوست شدند ولی نمیدانید که چه اتفاقی افتاد یک تهمت جدید تهمت این بود:تو مداد من را دزدیدی من خیلی ان را دوست داشتم ومی دونم العان دارید با خودتان چه فکری می کنید فکر میکنید که چرا بخواطر یک مداد با هم قهر کردن العان بهتون می گم چند سال پیش وقتی ان پسر کوچک بود...


در ادامه با ما همراه باشید

دوستی یا دشمنی... ادامه ی داستان

چون 3 یا 4 روز بعد بازهم باهم قهر شدند.میدونم بیشتر شما  العان با خودتان فکر می کنید چرا دو باره باهم قهر کردن العان بهتون میگم       یکی از این دوتا دوست{دشمن} به ان دیگری طهمت میزد و می گفت:من به تو شک دارم تو کفش من را دزدیدی و همان حرف های قدیمی.

و باز هم این مشکل رد شد ولی باز هم یکی شروع کرد به گفتن :تو رفتارت با من درست نیست از من فرار میکنی و...  همین مشکل کوچک باعث شد باز هم باهم قهر کنند و...


در ادامه با ما باشید

دوستی یا دشمنی

یکروز در مدرسه مفید دو دوست صمیمی صمیمی با هم دعوایشان شد فکرش رو هم نمی کنید که یکی از ان ها در ان روز بخواطر 2 تا نامه دوستانه با ان دیگری قهر کرد و از ان رو ز شروع شد روز بعد یکی به یکی دیگر تهمت کفش دزدی میزند چون کفشش گم شده بود.

روز بعد یکی رو یه کاقز برای ان دیگری یه هم چین چیزی نوشت:حقطه حقهطه قورباقه هم قدته. با همین غلت املایی ها همینجور باهم دعوا کردند تا بالا خره این دوستی صمیمی به یک جنگ بد سر دو دوست اتفاق افتاد کمی بعد کهبیشتر دوستهای این دو رفیق که العان دیگه رفیق نیستن دست به دست هم دادن تا این دو رفیق را اشتی دهند ولی یکی از اینها راضی نمیشد یکی میگفت باشه من قبول دارم دیگری میگفت من قبول ندارم ولی بعد از کلی کمک های دوستانه موفق شدند ولی این دوستی زیاد تول نکشید چون...


ادامه دارد

ویروس ناشی

دیروز یه اطسه کردم

سریع رفتم یه قرس خوردم

بعد سوپ درست کردم

اب نمک قر قره کردم 

تا اومدم اب جوش بخورم

ویروسه اومد بیرون گفت:نمیخواد خود کشی کنی من میرم