بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

داستان

یک روز یک پسر بچه ای در خانه بود. 

پدرش امد گفت ;[[ می خواهی به کلاس شنا بروی گفت بله وبعد دست پدرش راگرفت ورفت. 

به انجا که رسی دند پدر پسر را ثبتنام  کرد ان با علاقه به  کلاس رفت. 

 بعد از تلاش های زیاد موفق شد شنا را یاد بگیرد

نظرات 1 + ارسال نظر
بابا یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:08

پسر باید بدونه حالا خیییلی چیزها هست که تو شنا باید یاد بگیره و باباشرو خوشحالتر کنه....

اره بابا میدونم فقت برای اولش را نوشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد