یک روز چند فضایی برای اطلاع رسوندن به سیاره ی خودشون به زمین امدند انها خیلی بازیگوش بودند. انها شهر را بهم ریخته بودند و یک ادم کشته بودند برای همین به زندان رفتند. انها در زندان هم بازیگوشی میکردن. درهای زندان را میشکوندن. زمینی ها که فهمیده بودند که انها فضایی هستند میخواستند ان ها را بکشند.ان ها به سیاره ی خود رفتند فرمانده انها فضایی ها را کشتند و زمینی ها خوش حال شودند.
پایان
میبینم که داستانای تخیلی و فضایی تو ذهنته! به نظر من بالاخره یه روزی فضایی ها به زمین میان ولی نه برای جنگ بلکه با ما دوست میشن...)
فکر خوبی هستش
vrigood
افرین پسرم .از خوندن داستان هات خیلی لذت میبرم.امیدوارم همیشه شاد باشی
ممنونم مامان