بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

ادامه داستان

ان دعوا شوخی شوخی جدی شد دعوای ان دوتا به یقه گیری کتک کاری کشیده بود تا که یک روز یکیاز انها با یک مشت محکم چشم ان دیگری رو کبود و سیاه کرد فردا ان روز پسری که کبود شده بود با کیلید خود به جون ان دیگری افتاد کیلید را دراورد و به سر و دل ان دیگری زد.

پسری که مدادش گمشده بود علی نام داشت و ان دیگری رضا. علی کیفش را گذاشت در کلاس و رفت و به بازی خود رسید ولی رضا کیف علی را برداشت و ان را زیرورو کرد بعد از کلی گشت زدن در کیف علی...


در ادامه با ما همراه باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد