بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

بچه های امروزی

شروع نوشتن من...

ادامه داستان

جامدادی علی را پیدا کرد ان را زیر و رو کرد و وقتی دید که مدادش نیست خیلی ناراحت شد ود در ان لحضه علی وارد کلاس شد دید کیفش زیر و رو شده و رضا هم دارد گریه میکند علی جامدایی اش را از رضا گرفت و او را هول داد و بهش گفت: چرا کیف منو زیر و رو کردی بعد کیفش را مرتب کرد. رضا از او عذر خواهی کرد و گفت: من را ببخش من بیخودی به تو شک کردم و ... 


در ادامه با ما باشید ...

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر خانمممممممم پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:50 http://maloosak.69.mu

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
89561

چشم حتما همین العان

ببخشید میشه ادرس سایت رو بدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد